امیرطاها ولی خانیامیرطاها ولی خانی، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

کودکانه های امیر طاها

برای نازنینم امیرطاها...

شاد زی ! ای کودک شیرین من ای رخت باغ وگل و نسرین من! از خدا خواهم برومندت کند سر بلند و آبرومندت کند لیک چون سر سبز، شمشادت شود خود مبادا نرمی از یادت شود گر تورا روزی فلک سرپنجه داد کس ز نیرویت مبادا رنجه باد!" ...
28 تير 1392

سومین ماه رمضانِ عمرِ شیرینِ تو

عزیز دل مامان: امیر طاهای نازنینم. امسال سومین ماه رمضونیه که کنار مایی.دوسال قبل بخاطر اینکه شما کوچولو بودی من نمی تونستم روزه بگیرم.دلم خیلی برای لحظه های سحری تنگ شده بود. اما امسال خداروشکر دوباره مثل گذشته ها بیدار میشم و تو سکوت شب برای خودم عالمی دارم. سحر من خواب مونده بودم.یه دفعه دیدم که منو صدا می کنی!گفتی مامان نوبایلت زنگ میشه! بیدار شو... یعنی رسما فرشته شدی نذاشتی که من خواب بمونم.اومدی تو آشپزخونه پشت میز نشستی و همینجور که منو نگاه میکردی خوابت برد. فرشته ی آسمونی.از خدا می خوام منو کمک کنه تا به عرصه برسونمت مامانی.همش از خدا می خوام به کمکاش ادامه بده تا من تو رو به آرزوهایی که برات دارم برسونم.آرزوم اینه که...
21 تير 1392

یکی بود... که دیگه نیست!

امیر طاهای عزیزم: امروز پنجشنبه است. دقیقا 11روزه که باباجون دیگه بین مانیست.   تو به بابای عزیزجون میگفتی باباجون.با هم رفته بودیم سر مزار.ازونجا که برگشتیم موندی پیش باباحاجی و عزیزمامانی تا باهاشون بازی کنی.منم اومدم خونه تا شام درست کنم برای بابا مصطفی و دایی هادی . دلم برای باباجون خیلی تنگ شده.داشتم عکسایی که باهم داریمو نگاه می کردم ولی نتونستم ادامه بدم. از میوه هایی که خودش پرورونده برای خیرات آورده بودن سر مزار.حتی به اونا هم که نگاه می کردم بغضم می ترکید.باباجون تورو خیلی دوست داشت.{حالا نداشته باشه} چون از پاشا ظریفتر بودی بهت میگفت جوجه.به پاشا میگفت رستم! خلاصه که حیف حیف که نموند تا تو بزرگ...
21 تير 1392

رفتیم جام جهانییییییییییی!!!

 پسر مامان: امسال خرداد همش ما در حال شادی کردنیم... برای اولین بار بدون حرص و غصه و استرس بازی پِلِی آف ... سه شنبه 28 خرداد ،1392 رفتیم جام جهانی اونم کجا؟؟؟؟؟؟؟؟/ Brazilia آخ که چقدر خوشحالم.برده بودمت بیرون تو فضای سبزِ جلوی خونه ی عزیز مامانی. هر ماشینی که رد میشد بوق میزد،تو هم داد میزدی ایلان ایلان{یعنی:ایران ایران} باباجی هم برات بادکنک خریده بود و خلاصه کلی شادی کردی.من برات توضیح دادم که تیممون رفته جام جهانی ولی بعید میدونم چیز زیادی درک کرده باشی.مهم اینه که تو شادی ما شریک بودی نفس مامان آرزوم اینه که تو هم یه روز یه ورزشکار موفق بشی... آمین.       این سرمربی کره خیلی ب...
21 تير 1392

نتیجه ی انتخابات سال 92

سلام مامانی عذر میخوام اگه یکم دیر برات این مطلبُ می نویسم.آره عزیزم... 24 خرداد امسال بالاخره بعد از کلی بحث و مناظره و تبلیغات و وعده و عید ،انتخابات برگزار شد. چهره ای که کسی فکرشو نمیکرد با این همه اختلاف رای بیاره،پیروز انتخابات شد. دکتر حسن رو حانی... تو در زمان ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد به دنیا او مدی.و الان که حدود 2.5 سال از عمر نازنینت گذشته،دولت داره جابجا میشه. پسر گلم،اینکه اصلاح طلبا کنترل اوضاعُ در دست داشته باشن یا اصول گراها،بحال من و تو که سیاست باز نیستیم خیلی فرق نمی کنه. فقط امیدوارم آینده در دستان تو باشه.خدا رو چه دیدی.شاید پسر من یه روزی خواست دولتُ تحویل بگیره... از ما که گذشت.کودکیمون در ...
13 تير 1392
1